Log in
Search
Latest topics
» یادش بخیر by azadmol 9/6/2019, 1:31 am
» aurora urdu bot
by launchar 3/1/2017, 6:58 am
» نیمباز خره فیلتر شد :دی
by Sweet_dream 8/26/2015, 5:33 am
» Iranian Chapar Messnger Demo Version
by bizar 8/1/2015, 3:22 pm
» New bot server
by n.raja 2/3/2015, 3:59 am
» Home Personal Trainer
by chamith1 1/25/2015, 12:30 am
» NEW JORDAN TEAM WEB FLOOD
by al.mdmr 12/6/2014, 6:08 pm
» iPhone6 Plus Replica New
by chamith1 11/26/2014, 1:57 am
» Samsung GALAXY ALPHA Replica BB
by chamith1 11/22/2014, 12:17 am
» iPhone6 PLus Replica now
by chamith1 11/22/2014, 12:15 am
» iPhone6 Replica Black
by chamith1 11/22/2014, 12:08 am
» Samsung Galaxy S5 Replica New one
by chamith1 11/22/2014, 12:06 am
» Its iPhone6 Replica
by chamith1 11/22/2014, 12:01 am
» brand newSamsung Galaxy Note4 Replica
by chamith1 11/21/2014, 11:57 pm
Top posters
αℓαm2αrtmαñ (910) | ||||
ArT (766) | ||||
mashr0ob (738) | ||||
P3rsianc4T (714) | ||||
PMC (597) | ||||
...a.del... (577) | ||||
Alireza.Xn (548) | ||||
soket (513) | ||||
rend (444) | ||||
Milano (345) |
پیرمرد....
Page 1 of 1
پیرمرد....
يه مرد ۸۰ ساله ميره پيش دكترش براي چك آپ. دكتر ازش در مورد وضعيت فعليش مي پرسه و پيرمرد با غرور جواب ميده:
هيچوقت به اين خوبي نبودم. تازگيا با يه دختر ۲۵ ساله ازدواج كردم و حالا باردار شده و كم كم داره موقع زايمانش ميرسه. نظرت چيه دكتر؟
دكتر چند لحظه فكر ميكنه و ميگه: خب… بذار يه داستان برات تعريف كنم. من يه نفر رو مي شناسم كه شكارچي ماهريه. اون هيچوقت تابستونا رو براي شكار كردن از دست نميده. يه روز كه مي خواسته بره شكار از بس عجله داشته اشتباهي چترش رو به جاي تفنگش بر ميداره و ميره توي جنگل. همينطور كه ميرفته جلو يهو از پشت درختها يه پلنگ وحشي ظاهر ميشه و مياد به طرفش. شكارچي چتر رو به طرف پلنگ نشونه مي گيره و ….. بنگ! پلنگ كشته ميشه و ميفته روي زمين!
پيرمرد با حيرت ميگه: اين امكان نداره! حتماً يه نفر ديگه پلنگ رو با تير زده!
دكتر يه لبخند ميزنه و ميگه: دقيقاً منظور منم همين بود!
نوشته شده توسط حامد کاویانی
هيچوقت به اين خوبي نبودم. تازگيا با يه دختر ۲۵ ساله ازدواج كردم و حالا باردار شده و كم كم داره موقع زايمانش ميرسه. نظرت چيه دكتر؟
دكتر چند لحظه فكر ميكنه و ميگه: خب… بذار يه داستان برات تعريف كنم. من يه نفر رو مي شناسم كه شكارچي ماهريه. اون هيچوقت تابستونا رو براي شكار كردن از دست نميده. يه روز كه مي خواسته بره شكار از بس عجله داشته اشتباهي چترش رو به جاي تفنگش بر ميداره و ميره توي جنگل. همينطور كه ميرفته جلو يهو از پشت درختها يه پلنگ وحشي ظاهر ميشه و مياد به طرفش. شكارچي چتر رو به طرف پلنگ نشونه مي گيره و ….. بنگ! پلنگ كشته ميشه و ميفته روي زمين!
پيرمرد با حيرت ميگه: اين امكان نداره! حتماً يه نفر ديگه پلنگ رو با تير زده!
دكتر يه لبخند ميزنه و ميگه: دقيقاً منظور منم همين بود!
نوشته شده توسط حامد کاویانی
Page 1 of 1
Permissions in this forum:
You cannot reply to topics in this forum